دوشنبه , ۲۴ دی ۱۴۰۳
خانه / متفرقه / بهتره هرجا میخواهیم بریم، با دست پر بریم… هرچند اندک…

بهتره هرجا میخواهیم بریم، با دست پر بریم… هرچند اندک…

چند روز بود میخواستم بنویسم، اما فرصت یار نبود… البته کار خاصی هم نداشتم اما بیشتر درگیری فکری برای آینده داشتم… نزدیک به 6 ماه میشه که به اینجا اومدیم… بعضی از اتفاقات خارج از برنامه ریزی بود که داشتیم و این طبیعی است که در یک اتفاق بزرگ حاشیه ها نیز نمود پیدا میکنند…
همیشه زمان پیروزی رو برای خودم سال 1392 میدونستم… تو این 7-8 سال گذشته که معنای زندگی واقعی رو کم کم فهمیدم  دائم درحال برنامه ریزی برای سال 92 یعنی سن 30 سالگی خودم بودم و هستم… نظر من اینه که اگر در سن 30 سالگی به آرزوهای دوران کودکی، نگاههای دوران نوجوانی و برنامه های دوران جوانی ام برسم، تمام وظیفه ام را نسبت به خودم بودنم انجام داده ام و از 30 سالگی به بعد باید برای پرورش این رسیده ها و دست یافتن به خواسته های بعدی تلاش کنم…
در اینکه آدم زیاده خواهی هستم هیچ شکی نیست… خیلی ها زیاده خواهی من رو به مثال تجمل در امور مالی میگذارند، که من نیز این رو قبول دارم… همیشه معتقدم از هرکس باید به اندازه تواناییش خواست… همیشه از خودم به اندازه توانایی ام می خواهم و معتقدم توانایی های بسیار زیادی دارم که هنوز شناخته شده هاش عملی نشده چه برسه به ناشناخته هاش 🙂 … از دیگران هم به اندازه خودشان… اما …  اما این وسط خدایی هست که اندازه اش بسیار بزرگ هست… پس از خدایم آنقدر زیاد میخواهم و در کنار اجابت خواسته ام میخواهم که من رو هم به اندازه خواسته هام توانایی کنترل بده… دنیایی و مادی و آخرتی و معنوی… هیچ وقت به خدا نمیگم 100 هزارتومن بده کارم راه بیفته، میگم 5 میلیون بده کار خودم راه بیفته، کار بقیه رو هم راه میندازم…
چی شد که این پست رو نوشتم…
یه روزی که برای استخدام رفته بودم بانک پارسیان، واحد آی تی، بعد از اینکه فرم رو پر کردم و یه مصاحبه کوچک داشتم، سیستم بانک پارسیان نتونست من رو استخدام کنه چون مدرک تحصیلی ام دیپلم بود… دوست عزیزی که من رو معرفی کرده بود با اطلاع از اینکه توانایی کار در بخش فوق رو داشتم ، گفت نمیشه کاریش کرد… (اون با خودش که می شد یا نه)
یه روزی خواستیم برای شرکتمون درخواست رتبه بندی از شورای عالی انفورماتیک بدیم… گفتند باید حداقل لیسانس کامپیوتر باشی… گفتیم از لیسانس هاش بیشتر میدونیم ( 2 نفر بودیم + 1 نفر)، گفتند مدرک دانشگاهی…
رفتم یه شرکت پتروشیمی برای استخدام در بخش آی تی، گفتند کار تایپ و اینا بلدی، گفتم من منشی نمیخواهم بشم، من کامپیوتر رو میفهمم! گفتند مدرکت کو…
ای بابا، همه جا شده مدرک… خداییش رفتم تو یه شرکت دیگه، که خیلی هم کارشون خوب بود کار آی تی انجام میدادند، باور کنید کارمنداش هیچکدومشون مدرک فوق دیپلم بالاتر نداشتند اما کارشون خیلی بزرگ و خوب بود، متاسفانه نیروی کار لازم نداشتند…
امروز اومدم اینجا که یه لیسانس بگیرم، فقط مدرکش … همین… وقتی سرفصل دروس رو نگاه میکنم، یا وقتی تو کلاسهای به اصطلاح با واحدهای تخصصی وارد میشم، میبینم که من که تا به حال دانشجو نبودم، از استاد بهتر کامپیوتر رو میفهمم چون من کامپیوتر رو فهمیدم اما اون یاد گرفته که بفهمه… دیدم فردا روزی اگر با مدرک لیسانس فارغ بشم، مطمئنم که دانشگاه چیزی به من یاد نداده، پس تصمیم گرفتم کمی از کمیت های مورد نظرم تغییر جهت بدم… از اونجایی که سیستم نژادپرستانه اینجا کاملاً مشهوده، فکر نمیکنم با هزار جور سواد اطلاعاتی من بتونم معدل بالاتری نسبت به محلی ها کسب کنم… در نتیجه تصمیم گرفتم از این به بعد به کیفیت کار توجه ویژه ای داشته باشم.
سالهاست که مدعی هستم از برخی (بخوانید بسیاری) دانشجویان و فارغ التحصیلان کامپیوتر مطلع تر و مفید تر هستم و امروز تنها راه رو برای اثبات ادعای خودم تولید میدونم. تصمیم دارم از این بعد برای افزایش کیفیت علمی ام، در گام اول به سمت ترجمه و بعد به نگارش مقاله و یا خبر حرکت کنم… با خودآزمایی که صورت گرفت توانایی خودم رو در ترجمه چندین خبر سنجیدم، و از آنجایی که قبلاً در نگارش مطالب کوتاه به زبان فارسی در حوزه کامپیوتر و فناوری اطلاعات بخصوص نرم افزار و شبکه تجربه ای داشتم، از کلیه دوستان، آشنایان و همفکران خواهشمندم بنده را در این راه به هر نحو ممکن راهنمایی فرمایند… البته چگونگی انجام این فعالیت به زودی اعلام خواهد شد…
از آنجایی که از لیسانس “مدرک” می خواهم، اما از فوق لیسانس و دکتری “علم” و علاقه زیادی به گذراندن دوره فوق لیسانس بصورت By Research دارم و برای داشتن پذیرش خوب، از یک دانشگاه خیلی خوب در یک آب و هوای 4 فصل، اگر نشد سه فصل یا حداقل دو فصل، به حتم نیاز به مقاله علمی نیز هست، مقالات در مرحله اول به زبان فارسی و بعد ترجمه به انگلیسی و امید است در سالهای آتی به زبان انگلیسی نوشته شود… (دومین چیزی که باعث فرار من از مالزی می شود، آب و هوای مزخرف اینجاست. کشوری که برف ندارد، کشور نیست)!!!
امروز همان هدف 30 سالگی را دنبال میکنم اما با کمی تغییر در نگرش به نوع رسیدن… امروز دیگر برایم مهم نیست که 3 ساله به لیسانس برسم یا 4 ساله… مهم این است که در 30 سالگی یک پژوهشگر با اطلاعات باشم تا یک دانشجوی با سواد…

مطالب تکمیلی در پست های بعدی…

همچنین بررسی کنید

مرکز آپلود عکس ویو

اینجا یک مرکز آپلود عکس هست. اگر وبلاگ دارید ولی فضایی برای آپلود عکس های …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.