جمعه , ۲۸ دی ۱۴۰۳
خانه / دل نوشته ها / قصه هفتم (آخر):

قصه هفتم (آخر):

نمی دونم چرا هروقت میگم که زودتر می نویسم اتفاقی می افته و نمیشه… این آخرین بخش از مجموعه مطالب مربوط به 20 روز اول سفر و بحث های کلی دانشگاه بود… به زودی به مطالب جذاب تری از مالزی مثل آداب و رسوم، جشن ها، تعطیلات، رفتارهای اجتماعی (خوب و بد)، مشابهات و تضادهای فرهنگی، شهر نشینی و روستا نشینی، و همچنین مباحث اقتصادی از نگاه من و بیشتر برای اطلاع دوستانی که قصد دارند اینجا رو مقصد خودشون قرار بدهند خواهم گفت.
از آنجایی که ما دو نفر بودیم که آمدیم برای ادامه تحصیل در دو رشته کاملاً متفاوت ( یکی فنی و مهندسی و دیگری هنر) باید دانشگاه خانمی رو بصورتی انتخاب می کردیم که در شهر دانشگاه من و یا نزدیک به اون باشه… از اونجایی که تنها دانشگاه های هنر در مالزی در سایبرجایا (MMUو Limkokwing) کوالالامپور (کالج KBU) و شاه عالم (UiTM) هستند انتخاب شهر سایبرجایا برای ادامه زندگی منطقی به نظر می رسید چرا که خانمی هم می تونست از ترم بهمن درس رو شروع کنه… پس به دنبال ترانسفر از ملاکا به سایبرجایا 10-12 روزی سیستم دانشگاه رو عملاً درگیر این قضیه کردیم. صبح که می شد پا می شدیم می رفتیم دانشگاه تا بعد از ظهر فقط چک و چونه می زدیم… عملاً نا امید شدیم… علت هم این بود که کلاس های من فقط در ملاکا برگزار می شد… بعد از اینکه دیگه کاملاً نا امید شده بودیم و حتی من امتحان تعیین سطح زبان رو هم دادم و سطح Advanced قبول شدم و 2 روز بعد باید برای شروع کلاسها باید در دانشگاه حاضر میشدم یک روز صبح از دانشگاه تماس گرفتند که با تغییر دانشکده شما موافقت شده و شما الان دانشجوی سایبرجایا هستید و باید کلاسهای زبان رو اونجا بخونید…
از طرفی ما خوشحال شدیم… یعنی خیلی خوشحال… از طرفی باید قرارداد یکساله اجاره خانه رو لغو می کردیم… و این یعنی مطابق قرار داد 1900 رینگیت ضرر… چرا که با لغو قرارداد ما باید از مبلغ Deposit چشم پوشی می کردیم… این موضوع رو در بخش اجاره مسکن در مالزی کامل شرح خواهم داد… با جمع کردن وسایل و تخلیه آپارتمان به زندگی 20 روزه در ملاکا پایان دادیم… شهری که بیشتر از آن خواهم گفت… اگر روزی کلاهم آن طرف ها بیفتد منتظر باد می شوم تا برایم ارمغان بیاورد و دیگر آنجا نخواهم رفت…
فوراً به سایبرجایا اومدیم و به دنبال آپارتمان برای اجاره بودیم…
از این به بعد از سایبرجایا و چند روز  اتفاقات اولیه خواهم نوشت و بعد دیگر موضوع آزاد… اما همگی پیرامون مالزی، مالزی نشینان و مطالب خواندنی …

همچنین بررسی کنید

دوچرخه سواری می کنیم

  همیشه از بچگی دوست داشتم اینجوری دوچرخه سواری کنم و فکر می کردم خیلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.