هفته اي كه گذشت خوب بود…
يك روز قبل از سال نو، با شبنم و دوتا از دوستان رفتيم جشنواره بالون هاي داغ ! تو فيلم هاي مستند شبكه چهار نحوه درست كردن بالون رو ديده بودم، اما از نزديك هيچوقت سعادت نداشتم خود بالون رو ببينم. ديدن بالون از نزديك و نحوه باد كردنش!، گاز كردنش و هوا كردنش بسيار نكات ارزنده و قابل توجهي رو در بر داشت… با اينكه بليطش هم ارزون بود قسمت نشد سوار بشيم، يعني هيچكس اون شب سوار نشد. بدم نميومد اين رو هم تجربه كنم … البته مجموعه برنامه هاي هوانوردي در برنامه بلند مدت هست و به موقع عملياتي ميشه !!! …
——————————
لحظه تحويل سال نو كه اينجا حدود 7:30 صبح بود ما مشغول آماده شدن و رفتن به دانشگاه بوديم كه مامان شبنم از پاي سفره هفت سين تماس گرفت و بعنوان اولين نفر عيد رو بهمون تبريك گفت… خوشحال شديم زياد… دقايقي نگذشته بود كه حامد و فاطمه هم از اونور كره خاكي تماس گرفتند و ما رو بسيار خوشحال كردند… دانشگاه بودم كه عموتقي زنگ زد و مثل هميشه بسيار پر انرژي… و منم وكيلش كردم كه از طرف من عيدي هام رو جمع كنه تا آخر عيد بهش شماره حساب بدم بريزه به حسابم… دم ظهر بود كه بابا اينا تماس گرفتن و گفتن از صبح هرچي تماس ميگيرن تلفنمون مشغوله… بگم خدا چيكار كنه اين خط دائمي “همراه اول” رو كه با DiGi مشكل داره… نه اس ام اس مياد ازش و نه ميرسه بهش… تماس هم كه نميشه از ايران با خط DiGi گرفت… اين مشكل براي من و شبنم برقراره و همه بايد يا با ايرانسل بزنن يا با اعتباري همراه اول…
——————————
سوم عيد به بيشتر از 50 نفر تو ايران اس ام اس زدم و مطمئن هستم كه همگي دريافت كردند… كمتر از 5 نفر جواب دادند… البته منتظر جواب نيستم… من پيام تبريك خودم رو به اونها رسوندم و گفتم كه به يادشون هستم… هزينه مكالمه دقيقه اي 500 تومان براي من توجيه عقلاني نداره وگرنه حتمن باهاشون تماس مي گرفتم… احتمالا براي اون ها هم هزينه مكالمه دقيقه اي 40 تومن توجيه عقلاني نداره…
هرروزتان نوروز نوروزتان پيروز