چهارشنبه , ۲۹ فروردین ۱۴۰۳
خانه / دانشگاه / کنکور بود…

کنکور بود…

با وجود موضوع کنکور و علاقه شدیدم به تحصیل در دوران دانش آموزی، یکی از افرادی بودم که 10 یا 11 مرتبه در این آزمون شرکت کردم… 🙂
دقیقا به خاطر میارم، دوم دبیرستان بودم و اولین آزمون کنکور رو برای دانشگاه آزاد شرکت کردم. یه ساختمون 2 طبقه. خیابون پاسداران . نیستان 5.. سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی نیز به همین منوال گذشت(هر دوبار دانشگاه شهرری)…
تنها یک مرتبه آزمون سراسری شرکت کردم.(دبیرستان امام صادق)… 1 مرتبه آزمون پیام نور… 5 مرتبه آزمون دانشگاه علمی کاربردی… (احساس می کنم یکی دو تا دیگه هم بوده)
اما هدف چه بود…
هدف قبولی در آزمون سراسری رشته الکترونیک و یا کامپیوتر بود و یا قبولی در دانشگاه آزاد واحد شهر ری رشته برق مخابرات!!!
کنکور اول دانشگاه آزاد، انتخابم نرم افزار تهران جنوب بود، فقط برای اینکه آزمایشی باشه و محل آزمون هم تهران باشه… کنکور دوم و سوم آزاد هر دو مخابرات شهرری… در آزمون دوم تراز آخرین فرد قبول 5980 بود، که تراز من 5800 شده بود و در سال سوم دبیرستان در انتخاب اول قبول نشدم… اما انتخاب 4ام کاردانی سخت افزار مشهد بود که قبول شدم…
مطابق پیش بینی و نمرات تراز سال قبل، برای مرتبه سوم در زمانی که نوبت ورود ما به دانشگاه بود مجدد انتخاب اول رو برق مخابرات شهرری انتخاب کردم که تراز آخرین فرد قبول به 6200 افزایش پیدا کرده بود و تراز من حدود 6080 (به 6100 نمی رسید) بود… اما در انتخاب 4 ام کارشناسی سخت افزار (یا نرم افزار، دقیق یادم نیست) ساوه قبول شدم…
بعد از مشاهده نتایج آزمون سراسری که رتبه 30 هزار رو برای من نوشته بودند ( 🙂 ) فقط حق انتخاب در دانشگاه های غیر انتفاعی و پیام نور داشتم که از انتخاب منصرف شدم…
بعد از اون یک مرتبه پیام نور شرکت کردم در رشته زبان انگلیسی که موفق نشدم… تمامی آزمون های علمی کاربردی رو که امتحان دادم به جز 1 مورد انتخاب اول قبول شدم اما نه کسی از قبولی آنها خبردار شد و نه تمایلی به تحصیل در علمی کاربردی داشتم…

این روزها بعد از حدود 10 سال که از اولین آزمون کنکور درسی ام میگذره، هیچ ناراحت نیستم، چون به همون اندازه 10 سال پیش عاشق تحصیلم هستم و تنها مشکل این هست که کمی اطلاعات ذهنی ام در گوشه مغزم در حال خاک خوردنه… باید به زودی یه آب و جاروی حسابی بکنم…
و امروز خوشحالم، که هرگز رشته ای رو که بهش علاقه ای نداشتم به سراغش نرفتم و برای رسیدن به خواسته ام سالها صبر کردم…

————————————————-
قرار هست که در چند روز آینده اتفاقات جدیدی رخ بده، همزمان با این اتفاقات جدید سعی می کنم وبلاگ رو سریعتر به روز کنم…

همچنین بررسی کنید

دوچرخه سواری می کنیم

  همیشه از بچگی دوست داشتم اینجوری دوچرخه سواری کنم و فکر می کردم خیلی …

۶ نظرها

  1. سلام دوست عزیز
    خیلی خوشحالم که باز شما وبلاگتون را آپ کردید ….همیشه به وبلاگتان سر میزنم و از دست نوشته های تان لذت میبرم ….پشتکار و صبوری شما در راه رسیدن به علم قابل تقدیر است….بهتون تبریک میگم …امیدوارم همیشه به علایق زندگیتان برسید

  2. مامان شبنم

    موفق باشی پسر گلم

  3. اتفاق های جدید رو بگو

  4. آقا چه خبر اینجا….چرا من از همه چی بی خبرم پس !!!!!

  5. اتفاقات جدید رو بگو

  6. اتفاقات جدید رو گفتی؟ اگه دیگه صدات کردم

پاسخ دادن به حمید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.